۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

"GOD"

سلام 
يه مدت بيخيال اينجا شدم ولي احساس ميكنم بايد بنويسم 
كم آوردم ولي حداقلش خدا رو دارم كاري به اين ندارم كه
تويي كه اينجا داري اين مطلب رو ميخوني به خدا اعتقاد داري
يا نه به من ربطي هم نداره ولي دوست دارم فرض رو بر اين
بگيرم كه اعتقاد نداري يا كم اعتقاد داري يا ....
تا يك تجربه رو به تو منتقل كنم  بگم كه اگه مي خواي پيداش 
كني برو به سمتش تا خودشو بت نشون بده من آدم مذهبي نيستم
مدتي هم بود كه به خدا اعتقادي نداشتم ولي وقتي بي كس شدم 
و همه تنهام گذاشتن 2 تا راه بيشتر نداشتم اول اينكه خودكشي كنم 
دوم اميد داشته باشم به بودنش به خدا با قدرت بي پايانش  
عدالتش به ... توانايي هاي كه من رو مي تونست از مشكلات 
از افسردگي از تنفر نجات بده پس رفتم به سمتش كه باورش كنم
خودشو بهم نشون داد الان خيلي دوسش دارم :)
من روزنه ي اميدم رو خودم ساختم با اعتقاد به 
خدا !
سرتون رو درد آوردم نه ؟ 
مرا عفو بفرماييد :) به بزرگيتان

به خدا مي سپارمتان :)

۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

اميد به چي؟

مي دونين راجع به اميد داشتن فكر مي كردم اينكه اميد داشتن ميتونه بستگي
به شرايط فرد مقابل داشته باشه! آخه من معتقدم كه براي اميد داشتن هم نياز
به شرايطش هست.
براي مثال ميشه اميد رو يه نور تصور كرد كه پشت يك مانع هستش اين مانع
يا ميتونه روزنه هايي داشته باشه كه بشه نور رو ديد اميد رو ديد يا اينكه مانع
شرايطي داشته باشه كه بشه از ميان برداشتش حال اگر اين دو حالت ممكن نبود
تكليف چيه؟ اون پيرزني كه در خيابان وليعصر گدايي مي كرد اون پيرزني كه حتي
نمي تونست خودش رو از سمتي به سمت ديگر ببره اون پيرزني كه ناي صحبت كردن
هم نداشت اين صحنه ها فقط در خيابان وليعصر نيست در جاي جاي دنياست در تك تك
خيابوناي اين كره خاكي كه گاه مردمي پست تر از خاك داره
هيچ وقت جوابي براي اين سوالم نداشتم ؟
كاش كسي باشه كه يك جواب قانع كننده بده يك روزنه ي اميد براي اين انسانها پيدا كنه روزنه
اي كه بشه نور رواز ميانش ديد
...

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

سلام
واي سرم چقدر درد ميكنه :( خب خواستم بگم منم هستم
براي همين اين بلاگ را داير كردم پس هستم :) از اولش
ميگم با توپ پر اومدم براي گلايه اومدم از عالم و آدم و
خدا (البته از من به شما نصيحت با خدا جماعت در نيوفتين
كه بد ميزاره تو كاستون ) از اين رو محافظه كارانه در اين
مورد ميگم تا يك وقت دچار عذاب الهي نشم تا يكوقت آتيش به اين
بلاگ نباره
الان كه حال ندارم مي خوام برم نارنگيمو بخورم تا بلكه ويتاميني
به اين بدن نحيف برسد :) و به اين فكر كنم كه چه چيزايي براتون
بنويسم
پس فلن